میتازم ، تا جایی که تکلیفِ شب را با ستارههایش روشن کنم | ||
چندی است که گرانیهای اجناس و اقلام در کشور موجب آزردگی خاطر مردم شده است اما آنچه که بیشتر مورد رنج میشود احتکار اجناس و اقلام است، از همین رو شما را دعوت می کنم به دیدن کاریکاتورهای زیر:
[ یادداشت ثابت - جمعه 91/8/20 ] [ 12:13 صبح ] [ ]
[ نظرات () ]
مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید. بی اختیار گفت: “عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟” استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود. سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: “این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟!” مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: “اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست! لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!” استاد لبخندی زد و گفت: “پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.” استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسید: “شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟” استاد لبخندی زد و گفت: “من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم و من آرامش برگ را می پسندم … [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/8/19 ] [ 11:59 عصر ] [ ]
[ نظرات () ]
یادش بخیر! وقتی می رفتیم مدرسه واسه اینکه از کلاس جیم بزنیم یک کپسول آموکسی سیلین رو به معلم نشون می دادیم و به بهانه خوردن دارو می زدیم بیرون! ... چی؟! ... نه! اصلا منظورم این نیست که ایشون خودش رو به مریضی زده! همین طوری خواستم براتون یک خاطره گفته باشم!
یک نفر هنوز دو سه روز از زندان رفتنش نگذشته بود که قلبش دچار حادثه شد و سریعا به بهترین بیمارستان کشور منتقل شد. چرا؟! یکی از سایت ها نوشت ایشون اول صبح توی بیمارستان دوتا دیزی زده توی رگ! آیا در این خصوص نظری دارید؟!
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/8/19 ] [ 2:9 صبح ] [ ]
[ نظرات () ]
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/8/19 ] [ 1:57 صبح ] [ ]
[ نظرات () ]
همواره تعداد پرشماری از هموطنان عزیز و عزیزان هموطن، گلایه میکنند که چرا قیمت فلان کالا یا هزینه انجام فلان خدمات افزایش یافته است. این هموطنان عزیزتر از جان در جریان باشند که همه مسوولان چه در بخش خصوصی و چه در بخش غیرخصوصی! تمام تلاش خود را صرف این نکته میکنند که رضایت شما را جلب نموده و نگذارند حتی یک قطره آب در دلتان تکان بخورد. یکی از جدیدترین گلایهها شامل حال قشر زحمتکش پزشک شده و این عزیزان را به دلیل افزایش هرینه خدمات درمانی و بالابردن قیمت زیرمیزیهای مرتبط با عمل جراحی، مورد خطاب و عتاب قرار داده است.
در همین رابطه بهتر است چند نکته از بابت روشنگری تقدیم شما هموطن عزیز گردیده و برایتان روشن شود که هر چه هست، فقط و فقط برای بالا بردن میزان سلامت و سطح بهداشت زندگی شماست. نکته یکم: اصولاً اسکناس منبع هزار مدل میکروب است! چه بهتر که توی دست و بالتان نباشد. نکته دوم: تعرفههای پزشکی خیلی هم پایین است و اینکه چرا همهاش میرود توی جیب سرمایهداران و صاحبان بیمارستانها و سر پزشکان جوان یا آنها که بنیه مالی ندارند بیکلاه میماند، چه ربطی به شما دارد؟ نکته سوم: آیا میدانید زیرمیزی دادن به پزشکان قدغن بوده و پیگرد از نوع قانونی هم دارد؟ بهجای اعتراض کردن لطفا اگر خواستید در بیمارستان خصوصی عمل جراحی کنید، زیرمیزی به پزشک مربوطه ندهید تا عمل نکرده به خانه برگشته و حالتان جا بیاید!!! نکته چهارم: گرانی یک مسألهایست که حکمت دارد. ارزانی هم معمولاً یک علتی برا یخودش دارد. رویهمرفته یادتان باشد که: «هر ارزانی بیعلت نیست و هر گرانی هم بیحکمت نیست». درک حکمت و علت را هم بگذارید برعهده عزیزانی که کالا یا خدمات خودشان را گران کردهاند و ذهن خودتان را با این مسایل خسته و درگیر نفرمایید. نکته پنجم: خدمات درمانی اگر روزی یک بار هم گران بشود، بهتر است کسی ابراز نارضایتی نکند! یعنی کافی است پزشک محترم قدری اخم کند و حواسش پرت شود و یک دارو را ننویسد یا بهجایش یک داروی دیگر بنویسد. خودتان قضاوت بفرمایید که آیا جانتان را از سرراه پیدا کردهاید؟ خوب حالا که از سر راه پیدا نکردهاید لطفاً اینقدر هم غر نزنید! نکته ششم: درس خونده داداش! هفت سال بلکه هم چند سال اضافه درس خونده بعد هم طرح گذرونده و خلاصه زحمت کشیده تا دکتر شده. حالا بماند که تا سرمایه مطب زدن نداشته باشه یا پول هنگفت واسه سرمایهگذاری تو بیماریتانها و درمانگاهها، تفاوت چندانی با بقیه حقوقبگیران نخواهد داشت اما خب این هم میتواند یک بهانهای باشد برای گران شدن بعضی تعرفههای درمانی. نکته هفتم: ارایه خدمات جدید! یعنی اگر تعرفه بالا میرود، خدمات جدید هم ارایه میشود. خدماتی که البته محض آنکه ریا نوشد، بهصورت پنهانی انجام شده و سبب میشود شما خیال کنید کار خاصی انجام نمیشود. نکته هشتم: «لاستیک گرون شده، بنزین گرون نشده ولی میدونی مزد تعمیر موتور و گیربکس و لوله اگزوز چقدر رفته بالا؟ اصلاً خبر داری لوازم یدکی چقدر گرون شده؟ حالا از قیمت روغنترمز و روغنموتور و بقیه موارد چیزی نمیگم که اگه بشنوی دلت کباب میشه.» این جملات مربوط به یکی از رانندگان محترم تاکسی بود که التماس افزایش چندباره قیمت کرایهها را داشت. گفتم تا حرف از گرون کردن هست، درددل این بنده خدا رو هم بهگوشتون برسونم. نکته نهم: وقتی شیر گران شده و لبنیات هم با افزایش قیمت مواجه بوده، یعنی محصولات آن حیوان زبانبسته که حالا خوب نیست آدم اسمش را بیاورد ارزشمندتر از خدمات درمانی است؟ اصلاً یعنی سلامت آدمیزاد کمتر از شیر آن حیوان زبانبسته ارزش دارد؟ نکته دهم: یادتان باشد نکات قبلی را دایم بخوانید و برای خودتان دوره بفرمایید تا مبادا یادتان برود و باز غُرغُر بفرمایید!! [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/8/19 ] [ 1:33 صبح ] [ ]
[ نظرات () ]
در برخی از خانواده ها رسم و عرف بر این است که تا زمانی که فرزندشان کوچک است آن را رها می کنند و هر تیپ و مدلی که خواستند بزند و جوابشان در پاسخ به این عمل این است که هنوز فرزندمان کوچک است و هیچ چیزی نمی فهمد. اما روانشانسان درباره این موضوع نظری کاملا متفاوت دارند ، آنها بر این باورند که شخصیت انسان از زمان کودکی شکل می گیرد. پس بیاییم هر رفتار زشت و ناپسندی را با توجیه اینکه " اینکه چیزی نمی فهمد" جلوی فرزندمان خردسال و نوزادمان انجام ندهیم و از پوشاندن لباس های زننده برای او و حتی خودمان دوری کنیم چرا که لباسی که امروز تنشان کردیم فردا نمی شود بیرون آورد. [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/8/18 ] [ 11:49 عصر ] [ ]
[ نظرات () ]
ترانه "تحریم" به خوانندگی "حامد زمانی" و در پاسخ به گزافهگوییهای بیگانگان از سوی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر شد. حامد زمانی در پی انتشار این سرود در یادداشتی نوشته است: برای دانلود اینجا را کلیک کنید. [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/8/18 ] [ 11:36 عصر ] [ ]
[ نظرات () ]
شاید بارها این صحنه را دیده اید که خودرویی علیرغم سرخ بودن چراغ راهنما بر روی عابر پیاده توقف می کند. متاسفانه این عمل در کشور ما به شکلی عادی دیده می شود و حتی پلیس راهنمایی رانندگی هم که در وسط چهارراه ایستاده است برخوردی با این موضوع نمی کند و این حرکت عادی بودن ایم مسئله را می رساند. در حالی که احترام گذاشتن به عابر پیاده از وظایف مهم رانندگان محسوب می شود . فرض را بر این بگیریم که روزی خود شما ( شخص راننده ) عابر پیاده هستید و می خواهید از محل خط کشی شده عبور کنید آیا با دیدن این صحنه که محلی برای عبور شما وجود ندارد و به ناچار باید از وسط خیابان رد کنید شما را آزرده خاطر نخواهد کرد ؟ [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/8/18 ] [ 5:30 عصر ] [ ]
[ نظرات () ]
سال های سال است که تالاری که اسم شهید بزرگوار ، آوینی را به یدک می کشد محلی شده است برای کنسرت های خوانندگان پاپ و راک و رپ داخلی ! اجازه و مجوز برگزاری این کنسرت ها را چه کسی صادر می کند ؟ و آیا نظارتی بر اجرای این کنسرت ها وجو دارد؟ با وجود بی اخلاقی هایی که دراین کنسرت ها شاهد آن هستیم اینگونه به نظر می رسد که نظارت چندانی در برپایی این کنسرت ها وجود ندارد . انگار مسئولین فرهنگی ما هم از برگزاری این چنین کنسرت هایی بدشان هم نمی آید و عادت به این چنین برنامه هایی دارند تا جایی که تبلیغ برگزاری این کنسرت ها را با تیتر بزرگ در جای جای شهر نصب می کنند. به راستی دلیل این بی توجهی به مسائل فرهنگی چیست ؟ آیا مغز های فرهنگی استان ما نمی توانند برنامه مناسبی ، جایگزین این کنسرت ها طراحی و عملیاتی کنند ؟ و یا ... ؟ ضربه های فرهنگی که به کشور و استان با برپایی این کنسرت ها زده می شود را نمی توان راحت از کنارش گذشت خصوصا در موقعی که رهبر معظم انقلاب روی مسئله فرهنگ تاکید دارند تا جایی که ایشان فرمودند : مسئله فرهنگ مسئله بسیار مهمی است که من حاضرم حتی جان خود را در این راه فدا کنم!
اگر خدایی نکرده ولایت پذیری این مسئولان کمرنگ شده است تا فکری به حالشان داشته باشیم ؟ در تیرماه امسال این تالار درآتش سوخت که برخی ازگروه های مذهبی دلیل آتش گرفتن این تالار را همین بی حیایی ها در این مکان می دانند.
[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/8/18 ] [ 3:11 عصر ] [ ]
[ نظرات () ]
پ مثالهای گوناگونی از قانونگریزی، تنبلی، دور زدن سیستم، و فرار از مسئولیت هست که ما آن را نوعی زرنگی میدانیم و حتی به عنوان یک ارزش در نظر برخی دانسته میشود. به نظر شما، این رفتار رایج در میان ما، ناشی از زرنگی بیش از اندازه ماست یا نشان از تنبلی ذاتی ما دارد؟ نظر خود را در این باره با ما در میان بگذارید؛ این خبر با دیدگاههای شما تکمیل میشود. جمله معروفی است که از کارمندهای ادارات یا دیگر کسان زیاد شنیدهایم ـ شاید شما هنوز آن را نشنیده باشید ـ و آن این است که «ادای کار کردن را درآوردن، سختتر از خود کار کردن است». در این زمینه، مثالهای فراوانی است که همه از بریم. * و نکته بعدی این که آیا این دست زرنگی ـ یا تنبلی ـ ویژه ایرانیهاست، یا آن که در جوامع دیگر هم دیده میشود؟ [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/8/18 ] [ 11:5 صبح ] [ ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |